اکنون پنج فصل از آن گذشته است، آیا Better Call Saul از مبدا خود بزرگتر است؟ سریال Breaking Bad یک نمایش خوب و کم نظیر است و به درستی یکی از جواهرات درخشان عصر طلایی تلویزیون محسوب میشود. اما من میخواهم دلایلی بیاورم تا بگویم Better Call Saul، که تازه فصل پنجم خود را تمام کرده است، یک برنامه برتر است.
1. داستان پردازی: برکینگ بد یا افسارگسیخته در داستان گویی خود مردی را مورد کاوش قرار داد که از آقای چیپس به سمت صورت زخمیشدن پیش میرفت، و این چیزی بود که هم نویسندگان از نوشتن آن لذت میبردند و هم بینندگان از دیدن آن. اما چرا؟! چون نشان دادن این تغییرات آن هم به شکلی دیوانه وار از یک قسمت به قسمت دیگر بارها و بارها باعث ریتم شلاقی روایت میشد، و چنین ریتم تند و اکشنی برای هر انسانی جالب است. اما از طرف دیگر، بهترِ با ساول تماس بگیری، در پر کردن پشت پرده وکالت به خطر افتاده، ساول گودمن با نام جیمیمک گیل (باب اودنکرک) ، در روایت خود بسیار آگاهانه تر عمل میکند و تخریب اخلاقی او را نرم تر اما ترسناک تر به تصویر میکشد. قوس شخصیت اصلی این سریال به شکل محاسبه گرانه تری که در برکینگ بد وجود نداشت، شکل و قوام میگیرد. این سبک پردازش، سناریوهای غیرممکنی را که از پتانسیلهای بالایی برخوردار هستند را نیز قابل اجرا کرده است. البته این بدان معنی نیست که سریال بهترِ با ساول تماس بگیری، فاقد تنشهای ناشی از زندگی و مرگ و میر است که اغلب بهترین اوقات و لحظات برکینگ بد را شکل میدادند. بلکه این تنشها و قوسها در این سریال به عمد با یک طنز تلخ و خوشآمدگونهای در طولانی مدت به حقیقت زندگی بدل میشود، و در ظاهر این ساختار باعث میشود شخصیتها مخاطرات کمتری را احساس کنند، اما پایان هر فصل متوجه ترسناک بودن وخیم اوضاع میشویم.
2. وکیل، وکلا، قضاوت: آثار فراوانی در سینما و تلوزیون پیرامون موضوع وکالت و یا شخص وکیل وجود داشته است، و تقریباً هر یک از آنها به این تصویر غلط کمک کرده اند که اکثر وکلا روزهای خود را صرف میکنند تا شهود غافلگیر کننده خود را به هیئت منصفهها یا مدیران دستگاه قضا، با فریاد و اعتراض ثابت کنند. اما سریال Better Call Saul، به ویژه در فصول اولیه خود، کار شگفت انگیزی را برای نشان دادن چگونگی گذراندن اوقات اکثر وکلا در زمان انجام کار بر روی یک پرونده را به نمایش گذاشت. چگونگی گردآوری مقادیر مضحک مستندات؛ حضور مکرر در صحنهای قضایی شهرستانها و مذاکره با وکلا برای شرایط سیاست گذاری امور زندان در موسسات حقوقی و ماهها در انتظار نتایج پروندهها ماندن، گوشهای از اقدامات متفاوت این سریال از نمایش واقعی این قشر خاص جامعه بوده است. نکته جالب توجه این است که هیچکدام از اینها برای من بیننده کسل کننده هم نبودند. این سریال به طور مکرر کمدی طلایی و چشمگیری را از واقعیتهای زندگی حقوقی بیرون میکشد که هیچ نمایش حقوقی دیگری به اندازه کافی شجاعت ورود برای شرکت در آن و نمایشش را نداشت.
3. شخصیتها و بازیگران آنها: یکی از بزرگترین کارهایی که Breaking Bad انجام داد این بود که توانایی بازیگری چون برایان کرانستون را در بستر سفر شخصیتی به نام والتر وایت کشف کرد. و همچنین پرده برداری کرد که در فضای خلق شخصیتهای پیشرو چهها که نمیتوان از بازیگران نه چندان مطرح خلق کرد که در فیلمها نیز استفاده نشده است. خالق هر دو سریال یعنی وینس گیلیگان به این نوع چیزها توجه عجیبی دارد، و با بازیگران مکمل خود به چیزی دست نیافتنی ورود کرده است. از جمله آنها میتوان به دین نوریس(هنک شریدر)، جیان کارلو اسپوزیتو(گاس فرینگ)، مارک مارگلیوس(تیو سالامانکا) و البته باب اودنکرک، کمدین، نویسنده و مجری کهنه کار اشاره کرد که پتانسیل نمایشی بی بدیل او پایه و اساس شکل گیری Better Call Saul را رقم زد. گلیگان با ترفندهای داستان گویی خاص خودش، از دل برکینگ بد ساول گودمن را انتخاب کرد و آن را تبدیل به چیزی کرد که امروز در طی پنج فصل جذاب آن را دنبال کرده ایم. لفظ اسپین آف برای بهتره با ساول تماس بگیری، پل ارتباطی مناسب را برای وصل شدن این دو سریال فراهم کرده است. و ما شاهد ورود شخصیتهای کلیدی برکینگ بد در اینجا نیز هستیم. در برکینگ بد خیلی از این بازیگران و شخصیتها فرصت دیده شدن تا این میزان را نداشتند، اما با این اسپین آف بیننده، مجموعهای از اطلاعات را از آنها میبیند که آینده دیده شده آنها را نیز به شدت تحت شعاع خود قرار میدهد. و این یعنی راه درست گسترش یک شخصیت و قصه!
4. نکته اتصالی چون مایک اِرمِنتِراوت: در حالی که جاناتان بنکس در آخرین قسمت از فصل دوم برکینگ بد به عنوان مایک یکی از مهرههای کلیدی گاس فرینگ وارد جریان داستان شد، شاید هیچکس فکر هم نمیکرد او تبدیل به شخصیتی شود که در ادامه برخی از جالب ترین و خفن ترین لحظات این سریال را به نام خود رقم بزند. اما جاناتان بنکس به عنوان یک بازیگر و چهره همیشه مکمل از دهه هشتاد میلادی شناخته شده است، زیرا که او را در آثار شاخص آن دهه چون ۴۸ساعت و پلیس بورلی هیلز دیده ایم. اما شخصیت مایک در برکینگ بد او را دوباره زنده کرد و البته تشریح این شخصیت در بهتره با ساول تماس بگیری که به پشت پرده غم انگیز زندگی مایک میپرداخت، آن هم با روشی ویرانگر، او را به سطحی عجیب وارد کرد. شخصیت مایک با بازی بنکس نوعی از کاراکتر است که معمولاً در کلیشهها خاک خورده و استراحت میکند. اما بازی سنگین و ظریف بنکس در این نقش، همراه با نگارش عالی این سریال، عمق خاصی به مایک ارمنتراوت داده است؛ به گونهای که همه داستانهای جنایی میتوانند از آن الگو بگیرند. او بارها و بارها در مرکز تاریک ترین و سرگرم کننده ترین لحظات سریال قرار دارد، و این اغلب در همه زمان سریال جریان دارد. به طور کلی شخصیت مایک یکی از مزیتهای اسپین آف برکینگ بد میباشد.
5. کیم وکسلر عالی: شاید بزرگترین اتفاق سریال بهتره با ساول تماس بگیری، و مهم ترین کاراکتر خلق شده آن توسط وینس گیلیگان و پتر گولد، شخصیت کیم وکسلر با بازی ریا سیهورن باشد. سازندگان با خلق این شخصیت دست به تولید یکی از جالب ترین شخصیتهای تاریخ تلوزیون شده اند. شخصیتی که از قانون تا کلاهبرداری و لحظات عاشقانه، در طول سریال در رفت و آمد است. هنگامیکه Better Call Saul شروع به کار کرد، خیلیها او را یک شخصیت معمولی و عادی میدانستند که برای برخی قوسهای احساسی یا وجدانی در اطراف شخصیت جیمیشکل گرفته است، اما بیش از 5 فصل وکسلر ثابت کرده است که به اندازه هر عنصر هر دو سریال گیلیگان، پیچیده و غیرقابل پیش بینی است. آخرین فصل سریال که اخیراً پخش شد، به ویژه لحظات ممتازی را برای کیم فراهم کرده است. سیهورن به سادگی در این نقش عالی است، و اگر سریال در فصل بعد پایان یابد باید از این شخصیت به عنوان یکی از تاجهای سریال نام برد. کسانی مثل ما که در حال تماشای Better Call Saul هستیم، از غیبت کیم در Breaking Bad آگاه بوده و برای او بسیار نگران هستیم. همه در مورد سرنوشت او در درجات مختلفی گمانه زنی کرده اند، اما هیچ کس حاضر به انجام نتیجه گیری خاصی پیرامون او نیست. ترسناک است که بدانیم سرنوشت نهایی کیم چه میتواند باشد، اما مانند همه ابعاد Better Call Saul، من با خوشحالی به هر کجا که منجر شود، با لذت آن را دنبال خواهم کرد. اما در نتیجه بازهم میگویم برکینگ بد یک اتفاق بزرگ و مادگار بود، اما دلایل بالا علتی برای برتری Better Call Saul به نسبت آن است.